کد مطلب:102397 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:449

علی آموزگار وحدت در میان امت











پس از رسول خدا در امر جانشینی آن حضرت اختلاف پیدا شد. لیكن علی بن ابیطالب (ع)، پیش از هر چیزی در اندیشه ی حفظ دستاوردهای بیست و سه ساله ایست كه پیامبر، چون امانتی بس گرانبها و بی بدیل، بدو سپرده است، او می بیند كه درگیری و جنگ بر سر این حق، موجودیت اسلام را به خطر می افكند. امیرالمومنین خود را برای بر عهده گرفتن این مسوولیت از دیگران شایسته تر می داند و در حقانیت خود برای امر جانشینی رسول خدا كوچكترین شك و تردیدی ندارد، لیكن مسوولیت اجرایی و سرپرستی امور هدف نیست، وسیله ایست برای هدایت انسان به سوی خدا با حفظ اسلام، اسلام در آن شرایط تاریخی نهال نورسی بود كه بوسیله ی تند بادهای سوزان دشمنان خارجی و آفات كینه توزیها و نفاق داخلی به شدت تهدید می شد، كوچكترین اقدام نا به جا و بیموقع، اگر چه در راه حق و برای حق باشد، آسیبی جبران ناپذیر بدان می رسانید، لذا پیشنهاد افراد موقع نشناس و فرصت طلب را برای بیعت نپذیرفت و با اراده ای آهنین و آهنگی استوار و زبانی گویا و قلبی محكم، چون تندر خورشید و چون شیر غرید و در پاسخ آنان چنین گفت:

«ایها الناس، شقوا امواج الفتن بسفن النجاه و عرجوا عن طریق المنافره، وضعوا تیجان المفاخره، افلح من نهض بجناح، او استسلم فاراح. هذا ماء اجن و لقمه یغص بها آكلها. و مجتنی الثمره لغیر وقت ایناعها كالزارع بغیر ارضه.»

[صفحه 62]

مردم! امواج فتنه و آشوب را با كشتیهای نجات بشكافید و به پیش روید، از راه نازیدن به تبار و نفرات كناره گیرید و تاجهای بالیدن به یكدیگر را بر زمین بكوبید.

رستگار آن كسی است كه با دست و بالی به قیام برخاست، یا تسلیم شد و خود را از آشوب رها ساخت.

این حكومت آبی است گندیده و لقمه ای كه گلوی خورنده اش را می گیرد.

آن كس كه میوه را پیش از رسیدن بچیند همچون كسی است كه در زمین دیگری به كشت و زراعت پردازد.

[صفحه 63]

آری، همینكه فتنه و آشوب مردمی را فرا گرفت، حق و باطل در هم آمیخته با هیچ وسیله ای نمی توان آنها را از یك دیگر تشخیص داد. علی (ع) مردم را به سوار شدن بر كشتیهای نجات دینداری و پرواپیشگی در میان امواج تیره ی آشوب فرا می خواند و از آنان می خواهد بدین وسیله راه پراكندگی و كینه توزی را به كناری نهند و متحد شوند و به افتخارات نژادی و قبیلگی و تعصبهای كور جاهلی باز نگردند.

در چنین شرایطی كه پای مكتب و عقیده در میان است، یا باید نیرویی داشت كه با آن نیرو قیام كرد و باطل را از میان برد و حق را به حاكمیت رسانید، یا به مصلحت عموم و برای حفظ مكتب كه هدف اصلیست، تسلیم شد و خود را به كناری كشید تا آتش و دود فتنه فرو خوابد و حق از میان باطلها رخ نشان دهد.

امیرالمومنین امر حكومت و سرپرستی و مسئولیت اجرایی را وسیله ای برای به رشد رسانیدن امت، به اجرا در آوردن حق و گسترانیدن دین می داند، كه اگر به صورت هدف درآید و ستیزه جویی بر سر آن درگیرد، آبی می شود گندیده و از خاصیت افتاده، یا لقمه ای گلوگیر كه نه تنها تشنگی و گرسنگی را رفع نكند بلكه موجب هلاكت نیز گردد.

موقع شناسی و درك شرایط زمان از ویژگیهای برجسته ی یك انسان مسلمان متكامل است، كه علی (ع) بیشتر از همگان از آن بهره مند بود و بر خوردش با مسائل نشان می دهد كه پیوسته اسلام و قرآن را در نظر دارد و برای حفظ وحدت مسلمانان از هیچ فداكاری و گذشتی فروگذاری نمی كند و در این آزمایش سخت كه تجربه دیدگان و كار آزمودگان از پای درمی آیند، علی (ع) جوان از همگان بهتر آن را از سر می گذراند و به دیگران هم می آموزد كه باید میوه را بعد از رسیدن چید! و این نكته اشاره ای به عدم آگاهی و درك عمومی مردم در آن شرایط است.

وحدت مسلمین پیوسته در برابر چشم علی (ع) است و بقای اسلام را بر هر چیزی برتر می داند، چنانكه در نامه ای كه به مردم مصر می نویسد چنین می گوید:

[صفحه 64]

«اما بعد، فان الله سبحانه بعث محمدا- صلی الله علیه و آله و سلم- نذیرا للعالمین و مهیمنا علی المرسلین. فلما مضی علیه السلام، تنازع المسلمون الامر من بعده. فو الله ما كان یلقی فی روعی و لا یخطر ببالی، ان العرب تزعج هذا الامر من بعده- صلی الله علیه و آله و سلم- عن اهل بیته و لا انهم منحوه عنی من بعده! فمار اعنی الا انثیال الناس علی فلان یبایعونه، فامسكت یدی حتی رایت راجعه الناس قد رجعت عن الاسلام: یدعون الی محق دین محمد- صلی الله علیه و آله و سلم- فخشیت ان لم انصر الاسلام و اهله، ان اری فیه ثلما، اوهدما، تكون المصیبه به علی اعظم من فوت و لا یتكم التی انما هی متاع ایام قلائل، یزول منها ما كان، كما یزول السراب، او كما یتقشع السحاب، فنهضت فی تلك الاحداث حتی زاح الباطل و زهق و اطمان الدین و تنهنه.»[1].

[صفحه 65]

اما بعد، بیگمان خدای سبحان محمد، صلی الله علیه و آله، را هشدار دهنده ی همه ی جهانیان و گواهی فرابین بر همه ی فرستادگان برانگیخت. همین كه آن بزرگوار- علیه السلام- چشم از جهان فرو بست، مسلمانان در كار جانشینی او با یكدیگر به ستیزه برخاستند. سوگند به خدا هرگز در اندیشه ام نمی گنجید و در درونم نمی گذشت كه عرب كار جانشینی را پس از پیامبر گرامی از خاندانش بیرون برد و آن را پس از حضرتش از من دور دارد. چیزی مرا نگران نكرد جز اینكه مردم را دیدم پیرامون دیگری گرد آمده اند تا با او بیعت كنند، دست از هر كاری برداشتم و بیعت نكردم تا آنگاه كه دیدم بازگشتگان از اسلام بازگردیده به نابودی

[صفحه 66]

دین محمد، صلی الله علیه و آله، فرا می خوانند، لذا ترسیدم كه اگر اسلام و مسلمانان را به یاری برنخیزم، در ساختمان آن شكستگی و رخنه ای بینم، یا آنرا سراسر ویران بیابم كه مصیبت چنین پیشامدی بر من بسی گرانتر است تا از دست رفتن سرپرستی شما كه بیگمان بهره ی روزهایی اندك می باشد و چون سرابی ناپایدار از میان رفتنی، یا چون ابر روان زدودنی است، در نتیجه در آن پیشامدها به یاری برخاستم تا اینكه باطل بر كنار شد و نابود گردید و دین آرام گرفت و از آسیب رست.

[صفحه 67]


صفحه 62، 63، 64، 65، 66، 67.








    1. نهج البلاغه، نامه ی 62، برای مردم مصر همراه با مالك اشتر.